فینگیلی من و بابا

عشق ناز مامان و بابا

چه قدر بی تابت می شم کم کم  این دو سه روزه ني ني خوبي بودي و مامانتو اذيت نكردي  قند عسلم عزیز دلم...... نتیجه ی عشق بزرگ ما....... خیلی خیلی خیلی بی تاب  بابایی ت این روزا برات می خونه و نازت می کنه. گاهی هم صورتش رو می چسبونه از روی شیکمم به تو!  ما خیلی دوستت داریم و خونه ی پر از عشقمون منتظر قدم های توست تا عشق بیشتر و بیشتر تو هوای خونه ی نقلی و دوست داشتنی مون موج بزنه. ...
12 خرداد 1391

گل من

معجزه ی زندگی من سلام! امروزچهار هفته از بودنت با من گذشت.... تو چهار هفته توی بطن من بودی و هر روز داري بزرگ ميشي عدس  كوچولوي من . تمام این مدت آرام و بی دردسر و مهربان بودی ! نمی دانی چه قدر دوستت دارم..... و نمی دانی چه قدر فکرت را کرده ام سال های سال....! از آن روزها که نبودی... حتی بابایت هم نبود. اما تو همیشه در فکرم و در قلبم بوده ای گلکم. و حالا که دیگر آنقدر فکرت را می کنم که حتی شب ها بی خوابم!  تو تمام فکرم و تمام لحظاتم را پر کرده ای. و من بودنت را انتظار می کشم. آمدنت را.... بوییدنت را..... بوسیدنت را! و تو مثل معجزه ای زندگی ام را عوض کرده ای! دیگر من همان دختر بچه ی ضعیف نیستم که  اسير افكار مزخرف بشم  دیگر همان خانم ضعی...
12 خرداد 1391

دل نازك ماماني

ني ني جون عزيز مامان از وقتي كه اومدي يه آرامشيو مهمون دل من كردي  اما خيلي دل نازك شدم ميگن آدماي باردار حساس ميشن خيلي زود دلگير ميشم  خيلي زود ناراحت ميشم راست ميگن من الان حساس شدم  يعني تا كي اينجوريم از بعضي رفتارها بعضي حرف زدنا دلم ميشكنه  اما همش فداي يه تار موي كوچولوي ناز خودم چون ديگه خيلي چيزا برام بي ارزش شدن  خيلي حرفا برام پوچن ميخوام نسبت به خيلي چيزا بي محلي كنم  چون تو كه بياي خيلي چيزا عوض ميشه  به قول بابا مسعودت خودم خودتو ني ني  ني ني جون يادت باشه كه بابا مسعودتم در سخترين شرايط هم كه باشيم  پشتمونه و مارو تنها نميزاره عاشق جفتتونم بوسسسسسسس  ...
12 خرداد 1391

مامان ني ني مريضهههههه

ني ني جون مامان نميدوني چقدر حال مامانت بده سرماخوردم شديداً  گلوم خيلي درد گرفته همش نگران توام ملوسكم  ميترسم تو چيزيت بشه بزار بابا مسعودت بياد  بريم دكتر ببينم  خوب ميشم يا نه !  واي واي خيلي نگرانم قند عسل مامان  ...
12 خرداد 1391