فینگیلی من و بابا

<no title>

1391/5/15 21:01
نویسنده : مامان فرشته
219 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به نی نی ناز مامان 

گل من  وارد سیزدهمین هفته از بارداری شدم همش تو فکرمی  به این فکر میکنم که داری میای و منو از تنهایی در میاری منو بابایی همش به لحظه لحظه با تو بودن و خوش گذروندن فکر میکنیم ولی اینو جدی میگم که با اومدن تو خیلی چیزا تغییر میکنه حسی که تو خونمون هست هی قشنگتر و قشنگتر میشه پریشب روی تخت دراز کشیده بودیم که یهو دیدم باباییت نیست دیدم رفته پایین روی شکم من و دو تا دستاشم گرفته کنار صورتش و داره یواشکی با تو حرف میزنه کلی از خنده ریسهه رفتم و گفتم داری چیکار میکنی با یه خنده زیبا گفت داره با تو خصوصی حرف میزنهههه ای جونم قربون جفتتون بشم که توی زندگیم شدین عین یه خوابی که به واقعیت تبدیل شده خیلی دوستون دارم امروز صبح هم بابایی جونت میگه چقدر خوشحالم خونه ای گفت چیکار میکنی امروز گفتم میخوام با نی نی جون کارتون نگاه کنم و بهش صبحونه بدم و بعد باباییش که اومد ببریمش پارک عشق من تو از الان تنهاییمون رو پر کردی چه برسه بیای بیرون تو هر چی که هستی خیلی برامون عزیزی  حالا دو تا عاشق که سالها عشقشون شعله ور بوده صاحب یه کوچولو میشن 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)